اعتبار یعنی چه؟ اعتبار چیست؟
یکی از مهمترین مفاهیم یا شاید کالاهای دنیای امروز اعتبار است. اعتبار اصلاً یعنی چه؟ در واژهنامههای نیازمند به تلاشِ بیشترِ آنلاینِ فارسی تعریف به شکل توضیح نداریم (دیکشنریهای انگلیسی برای تقریباً هر واژهای definition یا تعریف دارند). بلکه تعداد زیادی واژه مترادف داریم:
۱. اعتماد.
۲. قدر؛ منزلت.
۳. آبرو. (از واژهیاب)
ارج، ارزش، پشتوانه
آبرو، حیثیت، شرف، عرض، قدر، منزلت، نام (از واژهدان)
در فرهنگ واژههای فارسی سره سه معنای مختلف در نظر گرفته شده که با دو معنای اول کاری نداریم، معنای سوم این مترادفهای «پارسی» را دارد (با واژهدان یکیست چون واژهدان هم از سره استفاده میکند): ارزش، پشتوانه، و ارج
در ذهن ما چه؟ اعتبار برای شما چه معنایی دارد؟ به آن فکر کنید. اگر خواستید در قسمت نظرات میتوانید به من بگویید.
برای من هم اعتبار یعنی آبرو، ارزش و نام. اما عمیقتر که نگاه کنیم اعتبار به آدمها و کارهای آدمها برمیگردد.
برای مثال نشر نو برای من اعتبار بالایی دارد. ارج و قرب دارد. چرا که هر کتابی را چاپ نمیکند. بر خلاف نشری مثل میلکان که یاد گرفته هر کتابی ترند شد، بدوبدو آن را با صد خطای ترجمه و صد اشتباه تایپی چاپ کند. نشر نو کتابهایی که از نظر خودش ارزشمند باشد چاپ میکند. و ترجمه و چاپ باکیفیت و شکیل ارائه میدهد.
اما آیا نشر نو از خود چیزی دارد؟ نه. این تصویری که از نشر نو در ذهن امثال من شکل گرفته در واقع به خاطر تصمیمات و طرز فکر آدمهای دخیل در آن شکل گرفته است. به خاطر کیفیت کار کارگران چاپخانه و مترجمان و ویراستاران.
مثال دیگری بزنم. سایت متمم. این سایت برای من معتبر است. آیا یک سایت از خود چیزی دارد؟ نه. استاد محمدرضا شعبانعلی و دیگر دستاندرکاران این سایت وزین هستند که به آن اعتبار میدهند. و حتی کاربران باسواد این سایت هم به آن اعتبار میدهند.
به بیزینسها هم که فکر کنید، هم کارکنان آنها به آنها اعتبار میدهند هم مصرفکنندگان. «نخبهترین مهندسان جهان در ساخت خودروی ما نقش داشتهاند.» «این خودرو تنها برای انسانهای باوقار و بااصالت طراحی شده است.» در مقابل مصرفکننده هم از برندی که میخرد اعتبار میگیرد، بنز میخریم که ثروت و شاید اصالتمان را به رخ بکشیم. آیفون میخریم تا ثروت و شاید tech-savvy (اهل تکنولوژی) بودنمان را نشان دهیم.
اعتبار دادن و گرفتن
شرکتها، نهادها، گروهها، موسسهها و حتی آدمها با اعتبار سنجیده میشوند. به دانشگاهها فکر کنید. مدرک دانشگاه شریف معتبرتر است یا دانشگاه آزاد تهران غرب؟ دانشگاههای ایرانی یا دانشگاههای ایتالیایی؟ در حوزه کاری من (آموزش زبان انگلیسی)، آموزشگاههای معروف و بزرگ مثل سفیر و ایکس و ایگرگ نسبت به هر آموزشگاه محلی و کوچک اعتبار بالاتری دارند. پس در رزومه کاری من ارزش و اهمیت بالاتری پیدا میکنند.
دو حالت داریم، من از آموزشگاه اعتبار بگیرم، بگویم من چون معلمِ فلان جا هستم، خفن هستم. آموزشگاه از معلمهایش اعتبار بگیرد. بگوید ببینید، اینها معلمهای ما هستند، مثلاً دکتر کامران اصغرنژاد (خیالی)، دکترای آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی، دارنده مدرک سلتا و دلتا.
کمتر کسی به دانشگاه آزاد افتخار میکند. اما حتی سالها پس از فارغ التحصیلی خیلیها به دانشگاهشان (مثلاً شریف یا تهران) افتخار میکنند. کسی که با افتخار میگوید من دانشجوی شریف هستم، دارد از دانشگاه اعتبار میگیرد. یا در واقع با بیان اینکه دانشجوی فلان جاست میخواهد آن اعتبار را به خودش تسری دهد. بماند که استاد شعبانعلی جایی گفته بودند که اگر در ۴۰ ۵۰ سالگی هم هنوز داری با مدرک دانشگاهیات پز میدهی یعنی پس از آن هیچ دستاورد قابلارائه یا قابلاتکایی نداشتهای.
اما مگر اعتبار آموزشگاه ایکس یا دانشگاه ایگرگ از کجا آمده؟ از همان مدرسها و حتی شاگردهایش، یعنی از آدمها. حالا مسئله این است که همه ما دوست داریم در جایی باشیم که بتوانیم به پشتوانۀ اعتبارش خودمان را بالا بکشیم یا بالا نشان دهیم. اما چقدر به این فکر کردهایم که خودمان چقدر باعث خوشنامی و معتبر شدن سازمان، دانشگاه، محل کار، و غیرهمان هستیم؟
در حال حاضر در دانشگاه خیلی خوشنامی درس نمیخوانم، حداقل به گمان خودم. اما دلم میخواهد از آن دانشجوها باشم که وقتی میگویند فلان دانشگاه مزخرف است و دانشجوهایش بیسواد، دوستان و استادان (با در خاطر داشتن من) بگویند نه آنجا هم آدم درستحسابی پیدا میشود. همین مورد برای کارم هم صادق است. دلم میخواهد روزی خودم مایه اعتبار و خوشنامی محل کارم باشم. بگویند فلانجا خوب است چون فلانی آنجا کار میکند.
نمیگویم که درس خواندن در دانشگاههای برتر را دوست ندارم. نمیگویم که کار کردن در آموزشگاهها یا شرکتهای معتبر و مطرح را دوست ندارم. هر دو را بسیار دوست دارم و روزی به سمتشان میروم. ولی اعتبار دادن را بیشتر از اعتبار گرفتن دوست دارم.
از جمله چنین آدمهایی که خودشان مایه اعتبار هستند، محمدرضا شعبانعلی است. من میگویم دانشجویان شریف خوب و باهوش و کوشا هستند، چون استاد شعبانعلی را در ذهن دارم. میگویم سایت متمم ارزشمند و ممتاز است، چون او آن را سرپرستی میکند. تصور میکنم فلانی آدم درستحسابی هست (مگر اینکه خلافش ثابت شود، که در استثنائاتی هم شده) چون میبینم که شاگرد یا دوست استاد شعبانعلی است.
در نهایت منبع اعتبار هر موسسه، دانشگاه، شرکت، سازمان، گروه و شخص، آدمهای اطراف آن و رفتار و کردار آن آدمهاست. منظورم از آخری این است که بخشی از اعتبار من و شما وابسته به آدمهای اطراف ما و کارهایی است که کردهاند و میکنند. پس مهم است که چه دوستانی داریم، چه کسانی را دنبال میکنیم، چه کسانی را دوست میداریم، از چه کسانی متنفریم، چه کسانی را پس میزنیم و چه کسانی را به پیش میکشیم. قطعاً خانواده هم تاثیر دارد اما در مورد آن کاری نمیتوان کرد. و اتفاقاً اگر کسی از سطح خانواده خودش بالاتر رفت دارای فضیلت بالاتریست.
نمیدانم قبلتر جایی نوشته بودم یا نه. اما سه معیار اصلی من در انتخاب محل کار، محل قرارگیری (فاصله از خانه و دوری و نزدیکی به امکانات و…)، حقوق و مزایای مالی و غیر مالی، و محیط کار و آدمهایش است. ترتیب را نمیدانم ولی این صحبتها و افکاری که اینجا مطرح کردم باعث شد مورد سوم بیش از پیش در ذهنم پررنگ شود.
بهروزرسانی (۹ بهمن ۱۴۰۳): چیزی که امروز یادم آمد اضافه کنم این است که خیلیها (مثلاً استاد درس اخلاق اسلامی من در دانشگاه) تاکید دارند که نمیتوان یک دین را بر اساس رفتار پیروانش قضاوت کرد. اما من دقیقاً هر دین را بر اساس رفتار پیروانش و دستاوردهایشان قضاوت میکنم. هر مکتب اقتصادی سیاسی را هم بر اساس خروجی آن باید قضاوت کرد. وگرنه در کلام که همه حرفهای قشنگ بلدند. این خروجی عملی و فیزیکی است که عیار را مشخص میکند. ممنون از خانم فاطمه (در قسمت دیدگاهها) که با یادآوری هماهنگی حرف و عمل باعث شدند این نکته که پس ذهنم بود را اینجا بنویسم.
سلام🙂
به نظر من اعتبار ی نفر ، عمل کردن به حرفیه که میزنه ، کسی که حرف و عمل یکسانی نداره از نظر من بی اعتباره.
سلام.
بله حتما همینطوره.
ممنون از نظرتون. 🙏