اگر بخواهم روراست باشم، بخشی از مطالب و چیزهایی که روی وبلاگ می‌گذارم را نه به هدف اشتراک با بقیه، بلکه برای دسترسی راحت‌تر خودم منتشر می‌کنم. چون که همیشه متن‌ها، عکس‌ها و موسیقی‌های اینجا در‌دسترس‌تر از چیزهایی هستند که در کامپیوتر نگه می‌دارم. با این حال فکر می‌کنم خواندن این گزارش کوتاه برای بقیه درس عبرت خوبی باشد.

من هم مثل خیلی‌ها آخر سال (یا اوایل سال جدید)، سالی که گذشت را با خود مرور می‌کنم.

فکر کنم میل ذهن ما به برجسته‌کردن شروع و پایان هم نوعی سوگیری شناختی باشد. شروع خوب کتاب/فیلم/سریال ما را میخکوب و برای ادامه دادن مصمم می‌کند. بیشتر ما حاضر نیستیم فرصت زیادی برای دفاع بدهیم. در نهایت هم قضاوت‌مان از کیفیت کتاب/فیلم/سریال را منوط به پایان‌بندی می‌کنیم.

بله به نظر می‌آید که به این سوگیری، Peak-End Rule گفته می‌شود. فکر کنم قبلاً درباره‌اش خوانده بودم و به همین دلیل چنین چیزی در ذهنم مانده بود. افزوده شد: حذف‌شده: «قاعده اوج-پایان» به این صورت است که نگاه ما به گذشته یا خاطرات را تغییر می‌دهد. یعنی خاطرات یا تجربیات‌مان را نه بر اساس کل دوره یا مدت‌شان، بلکه تنها بر اساس احساساتی که در اوج و پایان در ما به وجود آوردند به یاد می‌آوریم.

اگر اهل نوشتن نباشیم یا به کمک کلمات و اعداد گزارش ثبت نکنیم، احتمالاً آخر سال که می‌خواهیم سال را مرور کنیم، حال و احوال آخر سال به شدت روی نگاه‌مان تاثیر می‌گذارد. یا شاید یک اتفاق خیلی تلخ (ضرر سنگین مالی، طلاق، قطع یک دوستی ارزشمند، فوت یکی از عزیزان یا …) دید ما را به تمام سالی که گذشت منفی می‌کند. نوشتن و ثبت کردن کمک می‌کند گول حافظه و ذهن‌مان را نخوریم.

من اهل نوشتن و ثبت انواع گزارش‌های عددی هستم. اما متاسفانه این اواخر خیلی خیلی کم نوشتم. شاید بتوان گفت هیچ ننوشتم. و از آن بدتر. دقت و صحت داده‌هایی که ثبت کرده‌ام هم به شدت افت کرده.

قبلاً در پست «مزایای فردیِ خاطره نویسی» در مورد خاطره نویسی و ثبت کردن نوشته بودم.

یعنی می‌خواهم بگویم در هرچه که امسال خراب کردم، بدتر از همه این بود که در گزارش روزانه و ثبت داده‌ها به شدت سهل انگاری کردم. به خصوص در نیمه دوم سال. شما مثل من نباشید. من هم سعی می‌کنم از سال به بعد روی نوشتن و ثبت کردن حساسیت بیشتری به خرج دهم.

جالب است که در اولین روز سال ۱۴۰۰ شخصی که بسیار برایم عزیز بود را دیدم. با خود فکر می‌کردم سوخت موشک می‌شود. دیگر هروقت کم آوردم به دیدار فکر می‌کنم و تمام. زهی خیال باطل. خیلی زود آن شوق اولیه را فراموش کردم.

در این پست نمی‌خواهم وارد آمار و ارقام شوم یا حتی خیلی جزئی تمام زمینه‌های موردبررسی‌ام را شرح دهم. تنها می‌خواهم یک گزارش کلی از رویدادها و روندهای مهم این سال بنویسم.

روندهای منفی

۱- اعتیاد به بازی کردن

در این سال بدون تعارف تمام ویژگی‌های یک معتاد به بازی را از خود بروز دادم. و تقریباً اکثر روزهایی که شرایطش فراهم بود بیش از یک ساعت بازی کردم. بیشتر بازی اسکایریم را انجام دادم (البته ویچر ۲ هم بود).

این عادت بد صدها ساعت از زمان من را در این سال باارزش (۱۸ سالگی) خورد.

۲- خراب کردن در نوشتن گزارش روزانه و ثبت داده‌های عادت‌ها

فکر کنم از ۵ ماه پیش تا امروز کمتر از ۳۰ روز را درست گزارش نوشته باشم. گزارش روزانه من خیلی ساده‌ست. می‌گویم که چه زمانی بیدار شدم و خلاصه‌وار چه کارهایی کردم. همین.

خوشبختانه داده‌ها مثل گزارش‌های روزانه سفید نماندند، اما دقت‌شان در این چندوقت اخیر افت شدیدی داشت. به شدت از خودم ناراضی‌ام.

استاد شعبانعلی در ویدئوی گفتگو گفته بودند که همه‌چیز را ثبت می‌کنند. چقدر من از ایده خوشم آمد.

چندوقت پیش از طریق آقا هیوا با چیزی به نام Zettelkasten آشنا شدم. که می‌توان آن را مغز دوم نامید. تمام داده‌های ذهن‌تان را وارد یک سیستم نرم‌افزاری مثل نوشن (Notion) می‌کنید و همه‌چیز در آنجا جمع می‌شود. در سال جدید قدم‌هایی برای پیاده سازی مغز دوم خواهم برداشت. و حتماً درباره‌اش می‌نویسم.

۳- کم‌نویسی و زردنویسی

امسال خیلی خیلی کمتر نوشتم. فکر کنم یک چهارم یا یک سوم مقداری که در سال‌های ۹۸ و ۹۹ نوشتم. در وبلاگ هم زیاد ننوشتم (و گزارش روزانه هم که بالاتر گفتم). بماند که در نوشته‌های شخصی از چه چیزهای بی‌مصرف و فرومایه‌ای نوشتم.

تنها نکته مثبت شاید این باشد که حداقل چیزهایی که در وبلاگ نوشتم از کیفیت مناسبی برخوردار بودند.

۴- کم‌‌خوانی (کتاب و وب)

امسال واقعاً کم کتاب خواندم. بماند که هنوز فرصت نکردم روزنوشته‌ها را کامل بخوانم و روی یک چهارم آخر گیر افتادم (البته فکر کنم تمام مطالب ۹۸ به بعد را خواندم، که از نظر حجم در مقابل مطالب قبل ۹۸ چیزی نیستند).

۵- کنار گذاشتن ورزش و حتی پیاده‌روی

این دو آنقدر کم شدند که می‌توانم بگویم هیچ شدند. تا به خودم آمدم دیدم ماه‌ها گذشته که من چندروز متوالی ورزش نکردم.

در این نقطه از متن شاید از خود بپرسید که تو دقیقاً در سال ۱۴۰۰ چه غلطی می‌کردی؟ در همه زمینه‌ها که [سانسور]، گند زدی. باید بگویم که صبر پیشه کنید.

۶- کنار گذاشتن حساب و کتاب مالی

قبلاً در دفترچه و مدتی هم در نرم‌افزار نیوو (Nivo) حساب‌هایم را نگه می‌داشتم. هردویشان از هیچ بهتر بودند. اما تقریباً بیشترِ ۱۴۰۰ به بی‌حساب‌وکتابی گذشت. البته از نظر مالی مشکلی ندارم ولی این به‌هم‌ریختگی و lack of data به شدت روی اعصابم است.

در سال جدید به خودم قول دادم به هر روشی که شده (نوشتن داخل دفترچه یا ثبت داخل اکسل یا غیره) به حساب‌و‌کتاب‌ها نظم ببخشم.

روندهای مثبت

۱- وارد شدن به دنیای بزرگسالان و شاغل شدن (دانش‌آموز به دانشجو، نوجوان به بزرگسال)

درست از فردای کنکور (یا شاید شنبۀ بعدش) دنبال کار فریلنسری (تولید محتوا) می‌گشتم. حدود یک ماه و نیم در تلاش بودم و خودم را علاف کردم. در نهایت اوایل شهریور رفتم سراغ یک کار حضوری. اوایل مهر هم که آن کار ول کردم و آمدم در خدمت آقا هیوا و سایت ایران فلوئنت. و هنوز هم هستم.

نمی‌گویم که در کارم خیلی خوبم یا در حالت flow هستم. اما اگر بتوانم به خود گذشته‌ام نصیحتی کنم می‌گویم هرچه زودتر کار کردن را امتحان کن. مخصوصاً کار حضوری و کاری که اصطکاک اجتماعی داشته باشد. ترجیحاً کاری باشد که چیزی به تو یاد بدهد یا یک مهارت را قوی کند (برای مثال جارو کردن محل کار پدر، کاری که من یکی دوتا تابستان انجام دادم، چیز زیادی به ما یاد نمی‌دهد).

۲- واقع‌بینی، سرسخت شدن، شاید هم بی‌حسی

بدشانسی‌های زیاد و روندهای منفی که بالاتر گفتم را که کنار هم بگذارید، برای بعضی از آدم‌ها می‌تواند زیادی سنگین باشد. برای من هم سنگین بود. نمی‌توانم بابت این همه فرصت و زمان که سوخت خودم را ببخشم. اما افسرده یا عصبانی نیستم. چیزی که شده را نمی‌توان تغییر داد. تنها می‌توان از آن درس گرفت.

شاید بتوان گفت با چیزهایی که از خودم و نتایج تصمیماتم دیدم، واقع‌بین‌تر شدم. تعریف از خود نیست اگر بگویم در خیلی از چیزها آدم قانعی هستم و در زندگی هم نگاه آرمانی یا رنگارنگی ندارم. همیشه نگاهم خاکستری بوده و هست. الان قطعاً خودم را خیلی بهتر از اسفند ۱۳۹۹ می‌شناسم و به ضعف‌ها و قوت‌های خودم آگاهی بیشتری دارم.

نگاهم آدم‌های دیگر و کلاً، زندگی، هم کمی محتاطانه‌تر از پیش شده. کمتر خیال‌پردازی می‌کنم. و کمتر امیدوارم.

۳- بهتر شدن در زبان انگلیسی (زبان انگلیسی همیشه نکته مثبت بارز عملکرد من بوده)

این یکی را تا حد خیلی خیلی زیادی مدیون دسترسی به دوره‌های ویژه و محتوای سایت ایران فلوئنت هستم. بعد از چندین سال تماشای فیلم و سریال فکر نمی‌کردم تا این حد در تلفظ ظرافت باشد و من ندانم. اما هست و هنوز هم بیشترش را نمی‌دانم.

بزرگ‌ترین بهبودهای من در بخش تلفظ بوده. و البته برای گسترش دامنه لغات هم یک حرکت قابل توجه داشتم. شروع کردم به جمع‌آوری تمام لغاتی که بلد نیستم یا می‌خواهم معنای دقیق و کامل‌شان را یاد بگیرم در یک فایل اکسل. حدود ۴۰۰ کلمه عمومی و حدود ۱۰۰ کلمه تخصصی (بیزینس، اقتصاد، مالی) جمع کردم و هرروز هم اضافه می‌شود.

به مرور می‌خواهم در انکی (Anki) برای خودم دسته و فلش‌کارت بسازم و کلمات را تمرین کنم.

راستی اوایل امسال برای مدتی یک سری تمرینات رایتینگ انجام می‌دادم که خیلی مفید و اثربخش بودند. به زودی حتماً درباره‌اش می‌نویسم.

۴- کمتر اهمیت دادن به چیزهایی مثل لباس و مو

البته این روند محدود به امسال نیست. اما در این چند وقت اخیر به شدت در ذهنم برجسته شده. به ذهنم رسید که آخرین باری که لباس خریدم زمستان ۱۳۹۸ بوده (البته همین چندروز پیش، بعد دوسال طلسم شکسته شد. با خرید ۲ تی شرت و یک شلوار راحتی.).

و آنقدر در کرونا پدر و برادرم موهایم را کوتاه کردند که دیگر اصلاً میلی به سلمانی رفتن ندارم. دو سه باری هم خودم موهایم را زدم. البته نه کاملاً. با قیچی بالا را راحت کوتاه می‌کنم. دور را هم با ماشین سفید می‌کنم. اما مسئله خط انداختن است (اصطلاحش را نمی‌دانم، اما به هرحال با سر خود ماشین، بدون شانه، باید پشت مو و گوش را صاف کرد که واقعاً در توان من نیست).

البته به نظرم ذهنیت پشت این قضیه مهم‌تر از خود لباس و موست. در واقع می‌توان گفت نظر مردم در بیشتر چیزها برایم بی‌اهمیت‌تر شد. واقعاً چه اهمیتی دارد کسی که من را نمی‌شناسد، من را با مویِ‌بدکوتاه‌شده و حتی شانه‌نشده ببیند؟ اصلاً چرا من باید به نظر سوپری محل نسبت به پارگی روی کاپشنِ کار اهمیت بدهم (یک کاپشن را در کارهای یدی پوشیدم و هزار بلا سرش آمد). سوراخ است که سوراخ است. شلوار این همه آدم پارگی (زاپ) دارد، مگر من اهمیتی به پارگی شلوار آنها می‌دهم؟

پی نوشت

خلاصه اینکه امسال هم اشتباهات زیادی کردم و احیاناً درس‌های زیادی هم گرفتم. امیدوارم در سال جدید، اشتباهات و مشکلاتم حداقل تکراری نباشند. اشتباه کردن بد است. تکرار آن و درس نگرفتن بدتر. ضعف در حل مسئله بد است. ماندن در مسائل ساده برای مدت‌های مدید بدتر.

امسال آهنگ بی‌کلام خیلی گوش کردم. بیشترش به لطف رسانه موزیک اینسایت بود. این آهنگ به تازگی وارد موردعلاقه‌هایم شده:

این آهنگ، یکی از آهنگ‌‌های انیمه اتک آن تایتان است. متاسفانه کمی دیر این قطعه را کشف کردم. فراز و فرودهایش سیگار و باران می‌طلبد: