قانون ۳۶ از ۴۸ قانونِ قدرت رابرت گرین:

«از چیزی که نمی‌تونی داشته باشی متنفر باش. نادیده گرفتنش بهترین انتقامه.»

“Disdain things you cannot have, ignoring them is the best revenge.”

توی پیج محمدرضا شعبانعلی عزیز با این کتاب آشنا شدم. بعدش هم توی گوگل سرچ کردم و توی بهترین پاسخ سرتیتر ۴۸ قانون رو خوندم.

بنا به دلایلی، قانون ۳۶ که گفتم، توجهم رو جلب کرد.

البته دید من به این شکل بود که مثلا نادیده بگیرش یا ازش متنفر باش تا به دستش بیاری. به هرحال هرکدوم ما نسبت به تجربیات و افکار و احساسات‌مون، به موضوعات و گزاره‌ها برداشت‌ها و واکنش‌های مختلفی داریم.

رابرت گرین توی این فصل (و به قول محمدرضا شعبانعلی توی تمام این کتاب و دیگر کتاب‌هاش) اول یه ایده‌ای رو مطرح می‌کنه و با شرح وقایع یا داستان‌های گذشته، اون موضوع رو توضیح می‌ده و ازش دفاع می‌کنه.

البته رابرت گرین در مورد این نکته‌ای که من گفتم هم حرف می‌زنه. به طور کلی حرفش اینه:

اگه یک رقیب یا موجود آزاردهنده مزاحمت شد و از تو خیلی سطح پایین‌تر بود، باهاش درگیر نشو. حداقل به صورت مستقیم و با جار و جنجال باهاش رو به رو نشو.

بهترین روش مبارزه وقتی که دست بالا رو داری، بی‌تفاوتیه. فقط اهمیتی نده.

بیشتر مخالفان کوچکت یا کسانی که بهت بی‌احترامی می‌کنن خیلی زود نابود یا فراموش می‌شن. با توجه کردن، (مثلا مجازات سخت) بهشون کمک نکن.

اگر دستت به گوشت نمی‌رسه بگو پیف پیف. نشون بده که از اول هم میلی به اون گوشت نداشتی. بزن توی سر مال. بگو که اصلا چیز به این مزخرفی به درد من نمی‌خوره.

وقتی با ضعیف‌تر از خودت درگیر می‌شی، حتی اگه ببری هم هنر نکردی. ولی اگه ببازی تحقیر و بی‌آبرو می‌شی. و درگیری هرچی بیشتر طول بکشه قدرت رقیبت بیشتر به نظر میاد (مثلا فرض کنید فرانسه با لوکزامبورگ وارد جنگ بشه).

وقتی اشتباه کردی سعی کن اشتباهت رو بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت جلوه بدی و خیلی زود از موضوع رد بشی. هرچی بیشتر همش بزنی (حتی به قصد حل کردنش) بوش بیشتر در میاد.

اگه زیادی دنبال چیزی بدوی، نرسیدنت رو حتمی می‌کنی. گاهی اوقات باید از چیزی دور بشی تا به دستش بیاری. باید سعی کنی علاقه یا توجه‌ت رو پنهان کنی.

در نهایت، سعی کن مشکلات و مزاحم‌های کوچک رو بزرگ و خودت رو خوار و زبون نکنی. اما سعی کن مهارت خودت در تشخیص ماهیت مشکلات رو تشخیص بدی. بعضی مشکلات با نادیده گرفتن حل می‌شن و بعضی‌ها با نادیده گرفتن در سکوت رشد می‌کنن و بعدا غیرقابل کنترل می‌شن.

امن‌ترین موضع اینه که به صورت رسمی و بیرونی خودت رو نسبت به مشکلات یا مزاحمت‌های کوچیک بی‌تفاوت نشون بدی اما در خلوت و به صورت پنهانی زیر نظر داشته باشیش. بنابراین از نابودی خودبه‌خودی خطرهای کوچیک مطمئن می‌شی و خطرهای مستعد رشد رو هم به موقع خنثی می‌کنی.

تقریبا تمام داستان‌ها و مثال‌های رابرت گرین سیاسی و کمی اجتماعی بودن. اما این توصیه‌ها رو در زندگی شخصی و کار مدیریتی و سازمانی هم می‌شه به کار بست.

متن اصلی کتاب جذاب‌تر از این خلاصه‌ای بود که من نوشتم. مخصوصا روایت‌ها و داستان‌هایی که نوشته شده گیرایی زیادی دارن.

اگه بازم قبل از خرید کتاب شک دارید می‌تونید از طریق سایت لیبجن نسخه انگلیسی‌ش رو دانلود و بررسی کنید. و در آخر اگه خواستید – روی اگه تاکید دارم – از یه جایی بخرید. 🙂