تقریبا از هر انسان فهیم و عزیزی بپرسیم دوست دارن که بچهشون اهل کتاب و مطالعه باشه. اما برای اینکه فرزند (یا انشاالله فرزندان) به کتاب علاقهمند بشن به چند شرط نیاز هست.
متاسفانه به دلیل بیعرضگی بعضیها جمعیت قابل توجهای وضع مالی خوبی ندارن و هنوز توی تأمین نیازهای اولیه موندن، بنابراین من غلط بکنم برای شکم گرسنه و جسم خستۀ اون عزیزانِ محروم نسخه بپیچم.
اما کسی که انقدر پول داشته که یه گوشی هوشمند و یا کامپیوتر خریده یعنی هرماه قطعا مقداری پول مازاد داره، این عزیزان بهانهای ندارن.
به جز مشکل مالی بقیۀ شرایط رو نسبتا راحت میشه ردیف کرد.
اولین اصل اینه که آقا یا خانم ایکس خودشون اهل کتاب باشن. وقتی بچههای امروزی (اللخصوص متولدین اواسط هشتاد به بعد) دست پدر و مادرش به جز موبایل چیزی ندیده، انتظار نداشته باشیم که برن هزار و یک شب بخونن.
پس شاید بهتر باشه اول کار گیر ندیم به فرزند که «کتاب بخون، جایزه میدم.»، خود این سیستم جایزهای یک بحثیه که شاید توی همین پست بسطش دادم. خودمون باید کتاب رو در زندگیمون پررنگ کنیم. شاید توی همین مرحله بچه علاقهمند شد.
با اینکه کتابخونه شاید یک چیز تجملی به نظر برسه اما به نظرم ارج و قربش از بوفه خیلی خیلی بالاتره. امیدوارم روزی برسه که توی خونهمون نقطهای خالی از کتاب نباشه. توی برنامۀ «شام ایرانی» خونۀ سروش صحت رو که نشون داد، خیلی جالب بود، حتی توی اون فضای خالی بین کابینت و سقف آشپزخونه هم کتاب چیده بود. همچین شرایطی رو برای همه آرزومندم. روزی که همۀ خونهها این شکلی باشن، ایران تعریف دیگری خواهد داشت.
میتونید اول که کتابها کمه اینور و اونور بچپونیدشون. اصلا کتابخونه اونقدر مهم نیست. اصل اینه که فرزند موردنظر حتما همیشه اطرافش توی خونه یک چندتا کتاب باشه. حتی توی یک کتابی خوندم که میارزه اگر بذارید بچه (خردسال) با کتاب بازی کنه و حتی خط خطی پارهاش کنه.
دیدین تو فیلما اون دونفری که به نظر میاد از هم بدشون میاد، آخرش باهم ازدواج (حفظ شئونات اسلامی 🙂 ) میکنن؟ خُوب، پس حتی نفرت هم بهتر از اینه که دونفر به هم هیچ حسی نداشته باشن. در نتیجه بهتره کودک چند وقتی حس کنه که کتاب اسباب بازیه و حتی کاربرد خاصی در ذهن ازش داشته باشه، اصلا مهم نیست. بالاخره که عقل و شعور کودک به یک حدی میرسه که بفهمه کتاب چیه.
یک پیشنهاد خوب اینه که والدین همراه با فرزند کتاب بخونن. حالا در سنین خردسالی بهتره که برای بچه خونده بشه، بعدا که بزرگ شد خودش میخونه. این سه مورد بالا یعنی وجود کتاب در اطراف کودک، ور رفتن با کتاب و خوندن کتاب همراه پدر یا مادر یا هردو به شدت برای بچه حس صمیمیت و عشق با کتاب ایجاد میکنه.
امیدوارم این کودکان یک روز بشینن و با پدر و مادر در مورد کتابهایی که مشترکا خوندن صحبت کنن.
قطعا همه از اول رمان چندصد صفحهای نمیخونن، من خودم با همون قصههای حسنی و … شروع کردم.
راستی طبق اون شرطی که گفتم (یعنی استطاعت مالی خانواده) تا جای ممکن سعی کنید اصلا برای حجم خرید کتاب حد و مرز نزارید. محمدرضا شعبانعلی عزیز دوتا نکته جالب در مورد خودش گفته بود:
- حساب همۀ خرجها رو داره و منظم ثبتشون میکنه به جز هزینۀ کتابها.
- با وجود عالی نبودن وضع خانواده، پدر و مادر محترمشون به شدت دست فرزندان رو در خرید کتاب باز گذاشته بودن.
یک نگرانی بیمورد هم اینه که بعضیها میترسن بچه از کتاب یه چیزایی رو زود یاد بگیره. اولا که بالاخره که یاد میگیره. دوما توی جامعه و مدرسه قطعا یاد میگیره. حالا از کجا یاد بگیره بهتره؟
درسته توی کتابها ممکنه از سیگار و س#& و زیاد حرف بزنن (البته زیر تیغ سانسور همه چی اسلامی میشه خیالتون تخت) اما هیچوقت تبلیغ نیست. خلاصه کتاب چیز بدی نداره اما ممکنه بد برداشت بشه. بنابراین بهتره حداقل از کتاب و با کمک والدین با مسائلی مثل اعتیاد و فحشا روبرو بشن تا اینکه وقتی خودشون در منجلاب فرو رفتن بفهمن قضیه چی بوده. دیگه الآن والا همۀ مسائل مطرح میشن توی شبکههای اجتماعی.
یا مثلا شاید بعضی فکر کنن که چه میدونم، با خوندن بوف کور ممکنه فکرای خطرناک به ذهن خواننده بیاد. که اون هم نگرانی بیموردیه. من خودم بوف کور رو نخوندم ولی منبع موثق دارم که کسی با خوندنش نمیمیره.
فکر نمیکنم لازم باشه از مزایای کتاب خوندن و سجایای اخلاقی افراد کتابخوان بنویسم.