پیش نوشت: این متن میتونست به زبان فارسی معیار باشه. اما دیدم محتواش که یکم تیز هست، لحنش هم خشک باشه دیگه حال خودم هم به هم میخوره.
کتاب «بنیادهای علم سیاست» نوشتۀ عبدالرحمن عالم رو دیشب داشتم میخوندم. برای من یکم سنگین و حوصلهسربر به نظر میاد. اما مطمئنم محتوای خوب و جامعی داره. مثل این که دانشجوها و محققها ازش به عنوان مرجع استفاده میکنن (منبع).
بگذریم. توی یه پاراگراف (ص ۳۹) نوشته بود:
«در کشورهایی که مردم آگاهی سیاسی ندارند، معیارهای زندگی سیاسی، ادارۀ امور عمومی، و گزینش سیاستمداران در سطح بالایی نیست، رهبران مسئول اعمال خود نیستند و از انتقادها نگرانی ندارند.»
حالا با بخشی که مربوط به سیاستمداران و مسئولینه کاری نمیتونیم بکنیم. اما به عنوان شهروند میتونیم باسوادتر و عاقلتر باشیم.
مثلا برای شروع افکار احمقانۀ قومیتگرایی و تفرقهاندازی رو کنار بذاریم. درک کنیم که نه ترامپ نه عراق نه پوتین و نه چین دوست ما نیستن. همه به فکر خودشونن. بفهمیم که زمان شاه هرچی که بوده (بدتر یا بهتر از نظام فعلی) kingdom of heaven یا پادشاهی آسمان نبوده و شاه فرشته نبوده. اون زمان هم دزدی میشده، خدمت میشده، دوست و دشمن بوده (ایران اصلیترین متحد اسرائیل و آمریکا در منطقه و تقریبا سد خاورمیانه در برابر نفوذ شوروی و کمونیسم بود). بنابراین بزرگترین بازگشت به عقب اینه که دوباره بخوایم شاه و شازده داشته باشیم.
حالا من به عنوان یک نفر که پول و قدرتی هم ندارم چه کار باید بکنم؟
- برای شروع باید بتونم مهارت پرسشگری و تفکر نقادانه رو در خودم پرورش بدم.
- که این باید باعث بشه دروغهای رسانهها و چرندیاتی که سیاستمداران میگن و مغالطههاشون رو راحت باور نکنیم.
- بعدش باید سعی کنم تا جای ممکن رفتار و گفتار هرکسی رو تحلیل کنم. ما شرلوک هلمز نیستیم و نمیشیم و استنتاج به اون شکل احتمالا غیر ممکنه اما حداقل باید موفق بشیم رفتارهای پوپولیستی، سخنانی که فقط برای تحریک و فریب مخاطب بیان میشن رو شناسایی کنیم.
- به این درک برسیم که چی برای من خوبه. هرچقدر هم یکی از بیرون بهتون بگه پادشاهی به درد نمیخوره، سکولاریسم فلان مزایا رو داره باز شما نظرتون عوض نمیشه. بنابراین بهترین راه برای پیدا کردن مسیر درست یا بیشتر کردن ایمانمون به مسیری که فکر میکنیم درسته، اینه که با مسیرهای مختلف بیشتر آشنا بشیم. اگه واقعا اون نظامی که مد نظر شماست بر حق باشه (مثلا کمونیسم) چه اشکالی داره با کمی مطالعه استدلالهای بیشتری برای حقانیتش پیدا کنیم؟
- سیاست با خیلی چیزها گره خورده. که یکی از اصلیترینِ اون چیزها اقتصاده. برای فهم بیشتر از وضعیت فعلی کشورمون و پیدا کردن راههای کمتر آسیب دیدن و احیانا موفقیت راهی به جز آشنایی بیشتر با ساز و کار اقتصاد نداریم.
- ما هنوز توی خیلی چیزها بیسوادیم. خود من هنوز دقیق نمیدونم تورم چرا به وجود میاد. یا چه کسانی ازش سود میبرن (گاهی اوقات جواب اصلی پشت گزینههای دیگه قایم میشه). بنابراین ما باید آگاهی اقتصادیمون رو افزایش بدیم. شاید باعث بشه که بفهمیم وقتی دلار داره میره بالا بهترین کار ممکن خرید دلار نیست.
- شاید باعث بشه مردم با گرفتن سیگنال از تلگرام و شوهرعمه وارد بورس نشن. (این ویدئوی جالب رو ببینید. نشون میده که عدۀ کثیری دانش اولیه هم در مورد بورس نداشتن و واردش شدن.)
نمیگم همۀ کشورهایی که رفاه بالایی دارن انقدر باسواد و فهمیده هستن. ممکنه مردم سوییس ندونن مزایای نظام جمهوری چیه و ندونن وقتی کالاهای اساسیِ مصرفی دارن روزانه گرون میشن دقیقا باید چکار کنن. شاید اصلا کلمۀ تورم به گوششون ناآشنا باشه. چون نیازی نبوده که با این موارد درگیر بشن. اما ما که درگیریم راهی جز آگاهی بیشتر نداریم. ما یا باید غرق بشیم یا باید یاد بگیریم.
و در آخر این که تا زمانی که من حق دیگران رو به انحاء مختلف ضایع میکنم و خودم رو به نادانی و نفهمی میزنم و زرنگبازی در میارم؛ نباید از کسی که از من مقام بالاتری داشته و در اشل بزرگتر مرتکب حق کشی و حماقت و زرنگبازی شده، گله کنم. چون لیاقت منِ فرومایه همین بالادستی فرومایهست.
ته حرفم اینه که سعی کنیم با مطالعه و باز کردن چشم و گوش یکم دانایی و عقل سیاسی و اقتصادی کسب کنیم.