حدود یک سال پیش این نوشتۀ جالب در ویرگول رو خوندم. دوست عزیزی از تغییر رسم الخط فارسی گفت و خیل عظیمی اومدن کامنت گذاشتن.

این که رسم الخط رو عوض کنیم فقط برای اینکه تلفظ و رسم الخط به هم نزدیک بشن از نظر من دلیل کافی نیست. اما ایدۀ هیجان انگیزی به نظر میاد.

از طرفی در بحث فارسی نویسی دو حالت وجود داره: فارسی معیار (کتابی) و فارسی محاوره‌‌ای (شکسته).

من در همه جا شکسته می‌نویسم مگر اینکه بخوام نامۀ رسمی بنویسم (که تا حالا پیش نیومده). چون هم برای خود من راحته و هم برای خوانندۀ احتمالی. مگر اینکه فهمیدن فارسی شکسته برای افرادی که با لهجۀ تهرانی آشنایی ندارن خیلی سخت باشه.

در این نوشته یک دوست عزیزی از شکسته نویسی دفاع کرده که مطالعه‌اش از نظر من خالی از لطف نیست.

من اگر روزی نویسنده بشم شاید فارسی معیار بنویسم اما دلیلی نمی‌بینم در وبلاگ‌نویسی و کامنت‌گذاری از فارسی معیار استفاده کنم.

مثلا با اینکه با شکسته نویسی صدرا علی آبادی عزیز خیلی احساس راحتی می‌کنم، اما از طرفی وقتی نوشته‌های نسبتا کتابی آقای شعبانعلی یا استاد عزیزم شاهین کلانتری رو می‌خونم کاملا روان و شیوا به نظر میان. انگار که خودشون دارن نوشته رو برای من می‌خونن.

راستی این هم بگم، درسته شکسته نویسی اصول و قوائد خاصی نداره (یا من ندیدم‌شون) اما من به طرز نوشتن‌مون در تلگرام و پیامک و اینستاگرام شکسته نویسی نمی‌گم. در شکسته نویسی غلط املایی و عدم رعایت علائم نگارشی نداریم. مثلا نمی‌نویسیم: «گفتم ک نمیتونم بیام.»

فینگلیش هم که اصلا منزجزکننده‌ست. امیدوارم روزی نیاد که یکی به شکل کامل خلاقانه‌ کتابی رو به صورت فینگلیش منتشر کنه. می‌دونم می‌خندید ولی حماقت جمعی رو دست کم نگیریم. احتمالا می‌گن ما دوست داریم اینجوری بنویسیم و بخونیم.

من هم معتقدم که فارسی‌زبان‌ها تعیین می‌کنن که زبان باید چه معیارهایی داشته باشه. اما مرز آزادی و آشوب خیلی باریکه. مثل این می‌مونه که من به عنوان یک فارسی‌زبان خودم رو موحق بدونم از فردا به جای «زبان فارسی» بنویسم «zabane farsi یا ذبان فارصی».

شاید همین سبک نوشتن من هم بی‌عیب نباشه.